♥♥داستان عاشقانه و غم انگیز قرار ♥♥

نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها. گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم. برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد. آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق - ترمزی شدید و فریاد - ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام - تو جانم. تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان. ترس‌خورده - هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم. مبهوت. گیج. مَنگ. هاج و واج نِگاش کردم. تو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید. چهار و چهل و پنج دقیقه! گیجْ - درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. چهار و پنج دقیقه بود!!


بنر سایت baner site

60*468 بنر سایت 2 baner site2

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 مهر 1398برچسب:♥♥داستان عاشقانه و غم انگیز قرار ♥♥, | 10:54 | نویسنده : Mohammad |
وایی این دوتاجوک ترکونده خخخخ
چهارجوک باحالو خنده دار(چنبه داری بخون)
سه تا جوک واقعا خنده دار (جنبه به خرج بده)
دوتا جوک خنده دار ..... خخخخخ
دختره و پسره داشتن ... خخخ خعلی باحاله
کلمات منحرفی تند تند گفتن خنده دار
هر کی زیر ما خوابیده ...
به سلامتی دوست دختر آرمین خخخخخخ
اینو بخون بترک از خنده جاستین بیبر(+18)
یکی از بچه محلامون (+18) بدو بدو بیا فقط جنبه داشته باش
قبل دادن رعایت کنید؟ (+18 جنبه داری برو بخون)
ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ...(خنده دار+18)
قسمتی از سفرنامه (+18)
خانومه (+18)
انتهای از اون کار (+18)
یه نفر بود (جوک +18)
اس ام اس مرگ و جدایی
ترول های خنده دار سری 1
شعر عاشقانه (1))(شعری پراز عشق)
تنهام (داستان عاشقانه)
سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه)
فکر نکن که به پایت می نشینم…
دخترِه عکس از پاش گذاشته
داستان عاشقانه (رنگ عشق)
داستان عاشقانه (شب عروسی)
اگر دخترا یا پسرا نبود چی میشد؟؟؟
دختر از پسر پرسید من خوشگلم ؟؟؟
واقعا بعضی از خانم های چقدر ساده ان خخخخخخ
برید حالشو ببرید خخخ
دختره ... !!!
داستانی از بخشندگی کوروش کبیر
اشکی که بی صداست(عکس)
کاش بودی . . .
ایســــــتــــاده ام …
کبریتـهای سـوخته هـمـ
خیلی دوستت دارم
این بند دل آدم کجاست؟؟
می گویند:خوش به حالت!
حوصله ام برفی ست!
اس ام اس شب یلدا جدید (003)
اس ام اس شب یلدا جدید (002)
اس ام اس به سلامتی جدید (01)
عجب ... خخخخخ
جوک باحال جدید (02
عکس های خنده دار (01)
جوک باحال جدید (01
داستان عاشقانه رسیدن به عشق
داستان عاشقانه دیوانگی عشق
داستان عاشقانه کوروش کبیر
داستان عاشقانه پیرمرد زیبا
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید

.: Weblog Themes By SlideTheme :.